تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
پیش
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
forward, ahead, before, formerly, in advance
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
پیش در دیکشنری
معنی‌های پیش
forward, ahead, before, formerly, in advance, [n.] front, presence, [adv.] forward, formerlyin advance, [adj.] ago, of old, anclent, advanced, along, fore-, last, lead, ob-, pro-, up, onward, previous, since, ajar
مترادف‌های پیش
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| presence | اسم | مجاورت، پیش، حضور، محضر، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، وقوع و تکرار |
| front | اسم | جلو، پیش، نما، جبهه، جبهه جنگ، صف پیش |
| foreside | اسم | جلو، پیش، قدام |
| fore | قید | پیش، درجلو |
| along | قید | جلو، پیش، موازی با طول |
| ago | قید | قبل، پیش، گذشته |
| past | قید | دور از، پیش، پیش از، در ماورای |
| in advance | قید | پیش |
| beforehand | قید | جلو، پیش، قبلا، پیشاپیش، مقدم بر |
| forward | قید | جلو، پیش، به جلو، به پیش، بطرف جلو، ببعد |
| ahead | قید | جلو، پیش، در امتداد حرکت کسی، روبجلو |
| forth | قید | جلو، پس، پیش، بیرون از، از حالا، دور از مکان اصلی |
| near | قید | تقریبا، پیش |
| beside | قید | از طرف دیگر، پیش، در کنار، در یک طرف، وانگهی |
| to | حرف اضافه | در، نزد، طرف، بر حسب، در برابر، به، بسوی، پیش، بطرف، برای، سوی، تا نسبت به، روبطرف |
| unto | حرف اضافه | در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف |
| with | حرف اضافه | با، پیش، بطرف، برخلاف، بوسیله، بعوض، در جهت، در ازاء |
| before | حرف اضافه | پیش، پیش ازانکه، قبل از، پیش از |
| fore- | پیشوند | پیش، واقع در جلو، پیشروها، جلو قبلا |
متضادهای پیش
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از پیش
کلمات مرتبط با پیش
عبارت‌های مرتبط با پیش
- پیش آگاهی
- پیش آمدگی
- پیش آمدگی دوش مانند
- پیش آور
- پیش آورد
- پیش آوردن
- پیش اتاقی
- پیش از
- پیش از آنکه او برود
- پیش از انتظار
- پیش از این
- پیش از جنگ
- پیش از چیز دیگری روی دادن
- پیش از دیگری مردن
- پیش از زناشویی
- پیش از ظهر
- پیش از موقع
- پیش از نیمروز
- پیش از همه
- پیش از وقت
- از پیش
- به پیش
- به زمان های پیش
- بیش از پیش
- پس و پیش
- تصمیم گرفتن از پیش
- تعیین جا از پیش
- تعیین کردن از پیش
- چند لحظه پیش
- حاکی بودن از پیش
- حرکت به پس و پیش
- حکم کردن از پیش
- در پیش
- در زمان های پیش
- رفتن سریع به پس و پیش
- ضبط شده از پیش
- فرض کردن از پیش
- مدتی پیش
- یک ماه پیش
