تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
پیر
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
old, aged, old person, spiritual guide or preceptor, saint
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
پیر در دیکشنری
معنی‌های پیر
old, aged, old person, spiritual guide or preceptor, saint, advanced, ancient, ageing, aging, antediluvian, elder, elderly, senior, pass, superannuated, sage
مترادف‌های پیر
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| master | اسم | استاد، مدیر، چیره دست، پیر، رئیس، ارباب، سرور، سید، سرامد، کارفرما، صاحب، دانشور |
| preceptor | اسم | پیر، مربی، معلم |
| oldster | اسم | پیر، پیر مرد |
| hoar | صفت | پیر، سفید مایل به خاکستری |
| gray | صفت | بی رنگ، پیر، کهنه، باستانی، خاکستری، سفید، سفید مایل بخاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، بد بخت |
| aged | صفت | مسن، سالخورده، پیر، معمر، سالار |
| old | صفت | مسن، سالخورده، پیر، سالار، قدیمی، کهنه، باستانی، گذشته، پارینه، دیرینه، عتیق، سابق، فرسوده، سابقی، زر، کهن سال، کهنه کار، پیرانه |
| senile | صفت | سالخورده، پیر، خرف، وابسته به پیری |
| senescent | صفت | سالخورده، پیر |
| ancient | صفت | دیر، پیر، قدیمی، کهنه، باستانی، کهن، پارینه، دیرینه، عتیق، اباء واجدادی |
| worm-eaten | صفت | پیر، کهنه، بی ارزش، کرم خورده، فاسد شده، کهن سال ، سوراخ شده |
| doddering | صفت | پیر، کودن |
متضادهای پیر
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از پیر
کلمات مرتبط با پیر
عبارت‌های مرتبط با پیر
