تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
عادت
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد ▾
ترجمه‌کن!
habit, custom, rule, routine, groove
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
عادت در دیکشنری
معنی‌های عادت
habit, custom, rule, routine, groove, manner, mannerism, practice, rote, trick, use, wont
مترادف‌های عادت
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| attainment | اسم | دست یابی، نیل، عادت، اکتساب، حصول |
| addiction | اسم | خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه |
| wont | اسم | عادت، رسم، معتاد به |
| acquirement | اسم | فراگیری، تحصیل، عادت |
| habit | اسم | عادت، خوی، جامه، خو، عرف، لباس روحانیت، روش طرز رشد |
| practice | اسم | عادت، عمل ، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش |
| custom | اسم | عادت، خوی، رسم، عرف، مرسوم، سنت، حقوق گمرکی، برحسب عادت |
| tradition | اسم | عادت، رسم، عرف، مرسوم، سنت، روایت متداول، عقیده رایج، عقیده موروثی |
| use | اسم | عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق |
| consuetude | اسم | عادت، اعتیاد، عرف، رسم وروش |
| rule | اسم | عادت، حکم، دستور، گونیا، رسم، قانون، ضابطه، فرمانروایی، فرمانفرمای، خط کش، قاعده، بربست |
| rut | اسم | عادت، اثر، گرمی، خط ، شهوت، روش، رد جاده، خط شیار |
| habitude | اسم | عادت، اداب، روش، شیوه، عادت یا خوی همیشگی، عادت روزانه |
| praxis | اسم | عادت، مثال، عرف، رویه |
| folkways | اسم | عادت، عقیدهعامه |
متضادهای عادت
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از عادت
کلمات مرتبط با عادت
عبارت‌های مرتبط با عادت
- عادت بد
- عادت به پوشیدن داشتن
- عادت خشک
- عادت دادن
- عادت دادن به مشکلات
- عادت داشتن
- عادت دهی
- عادت زنانه
- عادت شدن
- عادت عجیب
- عادت قدیمی و ملکه شده
- عادت ماهانه
- عادت ماهانه در زنان
- عادت همیشگی
- عادت کردگی
- عادت کردن
- عادت کردن به کارهای ناخوشایند
- عادت کرده
- برحسب عادت
- برخلاف عادت
- ترک عادت
- ترک کردن عادت
- حبس عادت
- خلاف عادت
- ریشه دار ناشی از عادت
- سخت شدن عادت
- فاقد عادت
- متحجر شدن در عادت
- ول کردن عادت
