تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
هیجان
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد ▾
ترجمه‌کن!
ado, emotion, excitement, ferment, fever
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
هیجان در دیکشنری
معنی‌های هیجان
ado, emotion, excitement, ferment, fever, fire, flutter, headiness, heat, drama, intensity, liveliness, madness, raciness, sensation, stir, suspense, thrill, twitter, wildness, tension, lather, bang, razzmatazz
مترادف‌های هیجان
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| fit | اسم | حمله، هیجان، بیهوشی، بند، تشنج، غش، قسمتی از شعر یا سرود |
| fret | اسم | ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی |
| boil | اسم | دمل، تحریک، هیجان، کورک، جوش، التهاب |
| excitation | اسم | تحریک، هیجان، براشفتگی، برافروختگی، غلیان، برانگیختن، القاء، انفعال |
| agitation | اسم | تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیگی، اشفتگی |
| excitement | اسم | تحریک، هیجان، غلیان، شور، تهییج |
| thrill | اسم | هیجان، لرز، لرزه |
| frenzy | اسم | اشفتن، هیجان، دیوانگی، شور، شوریدگی، دیوانگی انی |
| dither | اسم | هیجان |
| titillation | اسم | هیجان، لذت، کیف، غلغلک، غلغلک اوری |
| fission | اسم | هیجان، انشقاق، شکستن هسته اتمی |
| ignition | اسم | هیجان، احتراق، اشتعال، سیستم جرقه، اتش گیری |
| tornado | اسم | هیجان، گردباد، توفان، سیاه باد |
| fever | اسم | هیجان، تب، مطبقه |
| tempest | اسم | تندی، هیجان، جوش وخروش، تندباد، توفان |
| lather | اسم | هیجان، کف صابون، کف یا عرق اسب |
| hysterics | اسم | هیجان، حمله و تشنج، حمله گریه، حمله احساساتی، حمله خنده غیر قابل کنترل |
| unco | اسم | هیجان، شخص غریبه |
| snit | اسم | تحریک، هیجان، عصبانیت |
| stour | اسم | بزرگ، هیجان، خشن، کشمکش |
| facetious | صفت | هیجان، شوخ، لوس، اهل شوخی بیجا |
متضادهای هیجان
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از هیجان
کلمات مرتبط با هیجان
عبارت‌های مرتبط با هیجان
- هیجان آمیز
- هیجان آور
- هیجان از خود بروز دادن
- هیجان انگیز
- هیجان انگیز از نظر وضع
- هیجان انگیز به طور زننده
- هیجان داشتن
- هیجان زدگی
- هیجان زده
- ablaze
- agog
- delirious
- emotional
- excited
- fevered
- feverish
- fraught
- mad
- nervous
- overwrought
- red-hot
- turbulent
- wild
- wired
- wrought-up
- هیجان زده شدن
- هیجان زده کردن
- هیجان شدید
- هیجان و انقلاب روحی شدید
- هیجان و تشنج
- آشوب و هیجان
- اسرارآمیز و پر هیجان
- با شور و هیجان
- برافروخته در اثر هیجان
- بیا و برو کردن با هیجان
- پر شور و هیجان
- پرشور و هیجان
- حرف زدن با هیجان
- در هیجان
- شور و هیجان
- فعالیت و هیجان
- لرزان بودن از شدت هیجان
- لرزه از شدت هیجان
- مایه هیجان
