تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
عوض
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
substitute, exchange, return, reward, compensation
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
عوض در دیکشنری
معنی‌های عوض
substitute, exchange, return, reward, compensation, consideration, payoff, quid pro quo, recompense, relief, replacement, requital, stand-in
مترادف‌های عوض
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| substitute | اسم | تعویض، بدل، عوض، جانشین |
| exchange | اسم | تعویض، صرافی، معاوضه، بورس، عوض، مبادله، تسعیر، تبادل، اسعار، ردو بدل کننده، ردوبدل ارز، صرافخانه، جای معاملات ارزی و سهامی |
| change | اسم | تغییر، دگرگونی، بدل، پول خرد، عوض، تحول، مبادله، تصرف |
| shift | اسم | تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه |
| compensation | اسم | جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد |
| recompense | اسم | جبران، غرامت، عوض، خسارت، رفع خسارت، غرامت پرداختن |
| reparation | اسم | اصلاح، غرامت، عوض، تاوان، تعمیر، جبران غرامت، غرامت جنگی |
| reward | اسم | جایزه، اجر، مژدگانی، انعام، عوض، پاداش، مزد، سزا |
| quid pro quo | اسم | تعویض، جبران، عوض، در عوض |
| surrogate | اسم | عوض، قائم مقام، جانشین |
| succedaneum | اسم | عوض، جانشین، دوا |
| stand-in | اسم | عوض، قرب و منزلت |
متضادهای عوض
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از عوض
کلمات مرتبط با عوض
عبارت‌های مرتبط با عوض
- عوض بدل کردن
- عوض دادن
- عوض شدن
- عوض شدن به طور کامل
- عوض نشدنی
- عوض و بدل سازی
- عوض و بدل کردن
- عوض کردن
- عوض کردن آهنگ صدا
- عوض کردن به طور ناگهانی
- عوض کردن به طورکامل
- عوض کردن ترتیب چیزی
- عوض کردن جای اکسان
- عوض کردن جزئیات
- عوض کردن جهت
- عوض کردن دنده
- عوض کردن روال کار به طور ناگهانی
- عوض کردن ناگهانی جهت
- عوض کردن هوا
- بلا عوض
- در عوض
