تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
خطا
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
error, false, fault, inaccuracy, lapse
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
خطا در دیکشنری
معنی‌های خطا
error, false, fault, inaccuracy, lapse, mistake, slip, stumble, penalty, foul, faux pas, inaccurate, inadvertence, wild, sin, wrong, slip-up
مترادف‌های خطا
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| slip | اسم | گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطا به خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی |
| error | اسم | ضلالت، غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، تقصیر، لغزش، عقیدهنادرست |
| mistake | اسم | غلط، اشتباه، سهو، خطا، خبط، بد شانسی |
| transgression | اسم | تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان |
| lapse | اسم | الحاد، خطا، زوال، مرور، انقضاء، لغزش، گذشت زمان، استفاده از مرور زمان، انحراف موقت، ترک اولی، خطا به خواندن |
| fault | اسم | چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج |
| miss | اسم | خطا، دوشیزه |
| sin | اسم | گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت |
| blunder | اسم | اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط |
| miscue | اسم | سهو، خطا |
| misfeasance | اسم | خطا، سوء استفاده از اختیار قانونی |
| peccant | صفت | غلط، فاسد، نا صحیح، گناهکار، خطا، ناخوش، اشتباه کار |
| wrong | صفت | غلط، بی مورد، نا درست، نا صحیح، خطا، غیر صحیح |
متضادهای خطا
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از خطا
کلمات مرتبط با خطا
عبارت‌های مرتبط با خطا
