تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
sense
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
حس، سوهش، احساس، سترسا، پولاب
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
sense در دیکشنری
معنی‌های sense
حس، سوهش، احساس، سترسا، پولاب، (جمع) شعور (مشاعر)، ویر، ادراک، حواس، فهم، عقل، خرد، درایت، منطق، حسی، سوهشی، از راه حس، معنی، مفهوم، چم، منظور، لب، مدلول، احساس کردن، حس کردن، سوهش کردن، درک کردن، فهمیدن، پی بردن، (ریاضی) سو، جهت، حواس پنجگانه، هوش، شعور، مفاد، حس تشخیص
/sens/
/ˈsens/مترادف‌های sense
متضادهای sense
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از sense
کلمات مرتبط با sense
- nonsense
- یاوه، چرند، مزخرف، پرت و پلا، کتره، دری وری، جفنگ، چرت و پرت، ترهه (ترهات)، مهمل، شر و ور، (رفتار) بی ادبانه، گستاخانه، احمقانه، نامعقول، زشت، (واژه یا هجا وغیره) بی معنی، بی چم، (ندا) چرند!، بی معنی !، بی جا!، ابدا!، حرف پوچ، خارج از منطق
- senseful
- senseless
- غش کرده، از هوش رفته، بیهوش، بی معنی، غیر منطقی، احمق، بی شعور، ابله، خر، احمقانه، ابلهانه، خرانه، بیحس
- senselessness
عبارت‌های مرتبط با sense
