تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
roy
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
اسم خاص مذکر
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
roy در دیکشنری
مترادفهای roy
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
متضادهای roy
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از roy
کلمات مرتبط با roy
- arroyo
- corduroy
- (پارچه) مخمل کبریتی، (جمع) شلوار (ساخته شده از مخمل کبریتی)، ساخته شده از الوار یا تیرهایی که به طور موازی پهلوی هم قرار داده اند، شیاردار (مانند مخمل کبریتی)، مخمل نخی راه راه، مخمل کبریتی
- destroy
- خراب کردن، درهم کوبیدن، ویران کردن، منهدم کردن، داغون کردن، زیرورو کردن، (سخت) شکست دادن، منهزم کردن، نابود کردن، تباه کردن، ورانداختن، معدوم کردن، کشتن، هلاک کردن، (اثر چیزی را) خنثی کردن، به درد نخور کردن، عقیم گذاشتن، برباد دادن، از بین بردن، فاسد کردن، متلاشی کردن یا شدن، فروپاشیدن، فناکردن، نابود ساختن
- destroyed
- destroyer
- foudroyant
- groyne
- leroy
- pennyroyal
- princessroyal
- royal
- وابسته به شاه، سلطنتی، شاهی، پادشاهی، شاهنشاهی، وابسته به کشور پادشاهی، تاسیس شده توسط پادشاه، تحت سرپرستی پادشاه، شاهانه، شاهگان، سلطانی، شایگان، خسروانی، باشکوه، مجلل، شاهوار، پرجلال و جبروت، دارای مقام سلطنت، در خدمت پادشاه، کاغذ قطع 25 در 20 اینچ (برای چاپ)، کاغذ قطع 24 در 19 اینچ (برای دست نویسی)، (کشتی) بادبان کوچک، بادبان دکل زبرین، ملوکانه، همایونی، خسروانه
- royalism
- royalist
- هوادار نظام پادشاهی، شهگرای، (r بزرگ) هوادار چارلز اول (پادشاه انگلستان در جنگ های داخلی انگلیس - به این هواداران cavalier هم می گفتند)، (جنگ های استقلال امریکا) هوادار انگلیس (tory هم می گفتند)، طرفدار سلطنت
- royalistic
- royalities
- royally
- royalmast
- royalty
- مقام سلطنت، پادشاهی، (امتیاز نفت و غیره) حق الامتیاز، (کتاب و غیره) حق التالیف، کیابهر، شاه، شاهزادگان، اعضای خاندان شاه، (قدیمی) کشور پادشاهی، قلمرو سلطنتی، بزرگواری، جلال، شکوه، جبروت، (قدیمی - معمولا جمع) حقوق و امتیازات پادشاه، (نادر) امتیاز اعطایی از طرف پادشاه، حق الامتیاز، حق التالیف، حق الاختراع، اعضای خانواده سلطنتی، مجلل، از خانواده سلطنتی
- saroyan
- surroyal
عبارت‌های مرتبط با roy
