تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
rough
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
ناصاف، ناهموار، پرپستی و بلندی، پست و بلند، پردست انداز
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
rough در دیکشنری
معنی‌های rough
ناصاف، ناهموار، پرپستی و بلندی، پست و بلند، پردست انداز، زبر، خراشنده، (به ویژه هوا یا آب و هوا) توفانی، منقلب، متلاطم، نا آرام، آشفته، سخت، خشن، زمخت، پرخشونت، شدید، تند، زننده، (صدا) ناهنجار، گوشخراش، نتراشیده و نخراشیده، تندمزه، گس، حامض، (خوراک) قلمبه قلمبه، دهان خراش، بد، بی ادب، گستاخ، بی نزاکت، بی ادبانه، گستاخانه، خارج از نزاکت، با درشتی، خشونت آمیز، دشوار، شاق، (گوهر و غیره) نتراشیده، پرداخت نشده، صیقلی نشده، ناتمام، آغازین، ابتدایی، اولیه، پیش نویس، مسوده، شتابیده، شتاباندن، پاکنویس نشده، کلی، چکی، تقریبی، کمابیش، غیر دقیق، محاسبه نشده، کم سنجیده، بدنی (در برابر: فکری یا تخصصی)، طاقت فرسا ، زمین ناصاف، زمین ناهموار، زمین پست و بلند، جنبه ی خشن یا سخت هر چیز، ناملایمات، طرح اولیه، نسخه ی پیش نویس، کارهای ناتمام، (انگلیس) آدم خشن، آدم پر هیاهو، شخص جنجالی، آدم گردن کلفت، کله شق، لات، (انگلیس) در هوای باز، بی پناه، در فضای باز، (معمولا با: up) زبر کردن یا شدن، خشن کردن یا شدن، سخت کردن یا شدن (رجوع شود به: roughen)، (معمولا با: up) با خشونت رفتار کردن (با)، (ورزش به ویژه فوتبال) مرتکب خشونت عمدی شدن، (با: in یا out) با سنجش کم یا بی دقتی یا امتحانا بریدن یا طرح کردن یا رسم کردن یا ساختن، پیش نویس کردن، (آوا شناسی) دارای صدای h، دمیده، شرایط سخت، ماده ی سخت یا زبر، (زمین گلف) بخش چمن زنی نشده، بخش پرخس و خاشاک، درشت، ناهنجار، دست مالی کردن، بهم زدن، زمخت کردن
/rʌf/
/ˈrəf/مترادف‌های rough
متضادهای rough
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از rough
کلمات مرتبط با rough
- borough
- (در برخی ایالت های امریکا) شهری که در کنار شهر بزرگتری قرار دارد ولی از خود شهردار و انجمن شهر دارد، شهرک مستقل از شهر، (در ایالت آلاسکا) بخش (که کوچکترین واحد دولت محلی است)، (ایالت نیویورک) هر یک از پنج بخش شهر نیویورک، امر، قصبه، دهکده، بخش، انگلیس شهریاقصبه ای که وکیل به مجلس بفرستد یاانجمن شهرداری داشته باشد
- breakthrough
- پیشرفت یا کشف مهم (در علوم یا مذاکرات و غیره)، رخنه کردن (در خطوط دفاعی دشمن وغیره)، رسوخ، فرا شکافت، عبور از مانع
- brougham
- brought
- drought
- خشکسالی، کم بارانی، (کمبود طولانی و شدید) قحطی، کم داشت، تنگسالی، کمیابی، نایابی، (قدیمی) خشکی، (قدیمی) تشنگی، drouth خشکی، تنگی، تشنگی
- droughty
- gainsborough
- interwrought
- inwrought
- (طرح و نقش) درون باف شده، بافته شده در پارچه، (قدیمی) دارای آذین هایی که در بطن هستند (و بر سطح نقاشی و غیره نشده اند)، از تو کار کرده، نقشه دار، گلدار، جبلی، مخمر، مصور
- marlborough
- overwrought
- (قدیمی) خسته، کوفته، وامانده، هیجان زده، عصبی، دارای رو کاری آذین شده، پر کار، کار برده، تهیه شده از روی مهارت
- roughage
- (مواد خوراکی زبر مانند سبوس که دارای سلولز بوده و برای لینت مزاج و غیره خوب اند) زبرینه، زبره، مواد خوراکی زبر مثل سبوس یا دانه انار
- roughcast
- (بنایی) روکار ابری، شن و آهک، طرح مقدماتی، هرچیز ناتمام یا شتابیده، هرچیز صیقل یا پرداخت نشده ، صافکاری نشده، (دیوار و غیره) دارای روکار ابری کردن، با شن و آهک پوشاندن، اندوده به شن و اهک، گل مالی شده، اجمالا درست کردن، ناقص، ناتمام، اندود شن و اهک
- roughdraw
- roughdry
- roughen
- rougher
- roughhew
- roughhouse
- (خودمانی) خشونت کردن، با خشونت (نسبت به کسی) رفتار کردن، دست به یقه شدن، درشتی کردن، (به ویژه در جای سرپوشیده) بازی یا کتک کاری و غیره ی پرقیل و قال، بازی های خرکی و پر سر و صدا بین ساکنان یک اطاق، بازی خرکی و پر سر وصدا کردن
- roughing
عبارت‌های مرتبط با rough
- rough and ready
- rough and tumble
- rough bluegrass
- rough breathing
- (نوشتن یونانی) علامت (که نشان تلفظ آوا با h مقدماتی است)
- نام این نشان
- که دردستوریونانی تلفظشدن حرف اول رامی رساند
- rough cast
- rough coat
- rough coating
- rough d
- rough draw
- rough dry
- rough fish
- rough footed
- rough handling of a thing
- a diamond in the rough
- in the rough
