تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
power
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
نیرو، قدرت، قوت، زور، توان
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
power در دیکشنری
معنی‌های power
نیرو، قدرت، قوت، زور، توان، توانمندی، یارا، چمک، توانایی، قدرت یا توانایی بدنی، اختیار، آدم مقتدر، کشور نیرومند، (محلی) بسیار، خیلی، (ریاضی) توان، قوه، نمایا، برق، برقی، موتوری، نیرو دادن، دارای نیروی محرکه کردن، هیدرولیکی، تواندار، قدرت الهی، خدا (خدایان)، (تلسکوپ و میکروسکوپ و غیره) بزرگنمایی، برتری، اقتدار ، سلطه نیروی برق، قدرت دید ذره بین، نیرو بخشیدن به، نیرومندکردن، زور بکار بردن
/ˈpaʊə/
/ˈpaʊər/مترادف‌های power
متضادهای power
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از power
کلمات مرتبط با power
- brainpower
- candlepower
- empower
- صلاحیت دادن، اختیار دادن، قادر کردن، توانمند کردن، توانایی دادن، اجازه دادن، صاحب اختیار و قدرت کردن، قدرت دادن، وکالت دادن
- firepower
- (ارتش) قدرت آتش (حداکثر سرعت و ظرفیت تیر اندازی سلاح یا سرباز یا جوخه و غیره)، توان آتش، توان تیر اندازی، قدرت شلیک
- horsepower
- hydropower
- impower
- manpower
- نیروی انسانی، کارگر(ان) (man power هم می نویسند)، نیروی بدنی (انسان)، نیروی جسمی انسان (در برابر: نیروی ماشین و غیره)
- overpower
- چیره شدن، مغلوب کردن، غلبه کردن، مسلط شدن بر، از خود بی خود کردن، بیچاره کردن، در هم شکستن، استیلا یافتن بر، فتح و غلبه کردن
- overpowering
- powerboat
- powerboating
- powerful
- powerfully
- powerhouse
- (شخص یا تیم ورزشی) نیرومند، قوی، (امریکا) نیروگاه، ساختمانی که مولد برق در آن قرار دارد، موتورخانه، مرکز قوه محرکه، نیروگاه
- powerless
- powerlessly
- powerlessness
- powerpoint
- powertrain
عبارت‌های مرتبط با power
- power behind the throne
- power consumption
- power dissipation
- power dive
- (به ویژه هواپیمای جنگی) شیرجه همراه با گاز دادن به موتور (به منظور افزودن بر سرعت)
- شیرجه رفتن هواپیما
- شیرجه رفتن با استفاده ازنیروی موتور طیاره
- power failure
- power forward
- power house
- power lines
- power mower
- power of appointment
- power of attorney
- air power
- balance of power
- تراز نیروها
- برابری نیروها
- تعادل قوا
- تعادل قوا in order to maintain the balance of power برای حفظ برابری نیروها
- base of power
- black power
- باروت سیاه (که در ورزش و تیراندازی به کار می رود)
- نیروی سیاه (نیرویی که به باور برخی اشخاص از همبستگی سیاهپوستان امریکا حاصل خواهد شد)
- dispersive power
- e power
