تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
plant
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
گیاه (در رده بندی موجودات: plantae)، نبات، رستنی، ماشین آلات، ابزارگان
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
plant در دیکشنری
معنی‌های plant
گیاه (در رده بندی موجودات: plantae)، نبات، رستنی، ماشین آلات، ابزارگان، وسایل، دستگاه، (مدرسه و بیمارستان و غیره) بنا و تجهیزات، کارخانه، (خودمانی) جاسوس، (شخص یا چیزی که برای گیر انداختن یا گول زدن در محلی جا می زنند) آدم کاشته، مامور مخفی، چیز کاشته (برای گول زدن یا به دام انداختن)، جاسوس فرستادن، خبرکش گسیل کردن (با لباس مبدل)، چیزی را به طور سری در جایی قرار دادن، (چیزی را) عمدا در جایی قرار دادن (برای گرفتن مچ کسی یا گمراه کردن)، کاشتن، غرس کردن، قلمه زدن، نهال زدن، کشت کردن، (محکم در زمین) نصب کردن، کار گذاشتن، قرار دادن یا گرفتن، (در مغز خود) جا دادن، جایگزین کردن، (در سر) پروردن، (در کلنی یا سرزمین بکر) ساکن شدن، ماوا گزیدن، منزل کردن، برقرار کردن، اسکان دادن، دارای جانور (جدید) کردن، (ضربه یامشت و غیره) خواباندن، زدن ، جوانه، علف، سبزی (در برابر: درخت tree و بته یا درختچه herb) (shrub هم می گویند)، کشت و زرع کردن، در زمین قراردادن، مستقر کردن، ماشین الات کارخانه
/plɑːnt/
/ˈplænt/مترادف‌های plant
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| دستگاه | اسم | apparatus, set, appurtenance, device, machine, system, machinery, plant, mechanism |
| ماشین | اسم | apparatus, machine, engine, mill, automaton, motor, plant, gin, mechanism |
| نبات | اسم | candy, sugarplum, vegetable, plant, rock candy |
| کارخانه | اسم | firm, work, mill, studio, workhouse, plant, factory, manufactory, housework |
| گیاه | اسم | herb, herbage, vegetable, plant |
| رستنی | اسم | herb, vert, herbage, vegetable, plant |
| نهال | اسم | slip, plant, scion, sapling |
| ماشینالات کارخانه | اسم | plant |
| غرس کردن | فعل | plant |
| کشت و زرع کردن | فعل | plant |
| نهال زدن | فعل | plant |
| در زمین قرار دادن | فعل | plant |
| منصوب نمودن | فعل | instate, plant, install, instal |
| مستقر کردن | فعل | station, plant, garrison |
| کاشتن | فعل | grow, seed, plant, husband, dibber , dibble, implant, inseminate |
متضادهای plant
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از plant
کلمات مرتبط با plant
- displant
- (مهجور) جا به جا کردن، (از جایی درآوردن و) در جای دیگر کاشتن یا کار گذاشتن، ازریشه کندن، ازبن دراوردن گیاه
- eggplant
- explant
- homotransplant
- houseplant
- implant
- (به طور ژرف و ثابت و استوار) کاشتن، نشاندن، درنهادن، کارگذاشتن، (در فکر) جایگزین کردن، القا کردن، اندیش گذاری کردن، ترویج کردن، (جراحی - اسباب یا ماده یا اندام یا بافت را در داخل بدن سوار کردن یا پیوند زدن یا جایگیر کردن) پیوند زدن، (هرچیز پیوند شده یا قرار داده شده در بدن) در کاشت، پیوند، در کاشتن، کاشت، جای دادن، فرو کردن، کاشتن، القاء کردن
- implantation
- interplant
- leadplant
- packingplant
- pieplant
- plantable
- plantagenet
- (نام سلسله ای از پادشاهان انگلیس در سده های دوازده تا چهارده) پلانتاجنت، خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
- plantago
- plantain
- (گیاه شناسی) بارهنگ (جنس plantago از تیره ی plantaginaceae و راسته ی plantaginales - دو لپه ای)، موز سبز، موز پلانتین (musax paradisiaca)، بارهنگ، درخت چنار
- plantar
- plantation
- (در نواحی استوایی و نیمه استوایی) مزرعه ی بزرگ (که کارگران کشاورزی نیز در آن زندگی می کنند و محصول آن معمولا چای یا قهوه یا موز یا تنباکو و غیره است)، مجتمع کشاورزی، کلان کشتزار، (درختان صنعتی و غیره) درختستان، درخت زار، کشت، کشت و زرع، مزرعه
- planted
- planter
- (انسان یا ماشین) کشتگر، بذرپاش، صاحب مزرعه ی بزرگ ، مالک کلان کشتزار، (جعبه یا گنجانه ی تزیینی که در آن گل می گذارند) گلدان (با pot دارد)، کشاورز، زارع، کشتار
- plantership
عبارت‌های مرتبط با plant
- plant and equipment
- plant food
- plant hormone
- plant louse
- a going plant
- air plant
- atomic power plant
- bee plant
- castor oil plant
- (گیاه شناسی) کرچک (ricinus communis از خانواده ی spurge که از دانه های لوبیا مانند آن روغن کرچک می گیرند)
- کرچک
- گیاه کرچک
- century plant
- (گیاه شناسی) آگاو
- گوشخر (agave americana ـ بومی نواحی خشک و حاره ی امریکا ـ برگ های گوشتالو ـ بین ده تا سی سال یک بار گل می دهد و سپس می میرد)
- chinese lantern plant
- compass plant
- (گیاه شناسی) قطب نما (silphium laciniatum) (از خانواده ی composite ـ بومی دشت های مرکزی شمالی - برگ های آن معمولا در جهت شمالی جنوبی قرار می گیرند)
- هر گیاهی که برگ های آن در این جهت قرار گیرد
- cotton plant
- egg plant
- foliage plant
- garden plant
- gas plant
