تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
plain
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
گشوده، باز، آشکار، هویدا، در معرض دید
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
plain در دیکشنری
معنی‌های plain
گشوده، باز، آشکار، هویدا، در معرض دید، ساده، قابل درک، فهمیدنی، مبرهن، روشن، نادشوار، آسان، رک، بی پرده، صریح، محض، مطلق، کامل، بی زینت، بی تجمل، معمولی، عادی، (قیافه) نازیبا، بی تعریف، (هر چیز) زشت، بی طرح، بی نقش و نگار، بی آذین، رنگرزی نشده، ناب، سره، بی آمیغ، خالص، غیر اشرافی، عامی، جزو عوام، دشت، هامون، جلگه، کاملا، بسیار، کلا، (در اصل) صاف، مسطح، تخت، هموار، (محلی) شکوه کردن، شکایت کردن، نالیدن، پهن، صاف، برابر، واضح، رک وساده، میدان یا محوطه جنگ، بدقیافه، شکوه، شکوه کردن
/pleɪn/
/ˈpleɪn/مترادف‌های plain
متضادهای plain
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از plain
کلمات مرتبط با plain
- airplain
- champlain
- chaplain
- کشیش وابسته به بیمارستان یا مدرسه یا ارتش و غیره، قاضی عسکر، سرپرست نمازخانه، دین یار، پیش نماز، کشیش وابسته به نیایشگاه خصوصی (مثلا در دربار)، کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد، قاضی عسگر
- chaplaincy
- chaplainship
- complain
- شکایت کردن، عیبجویی کردن، ایراد گرفتن، چغلی کردن، گلگی کردن، گله کردن، شکوه کردن، نالیدن، لاییدن، (از درد یا بیماری) اظهار ناراحتی کردن، (حقوق) شاکی شدن، (به دادگاه) عرضحال دادن، شکایت قانونی کردن، عارض شدن، غرولند کردن
- complainant
- complainer
- complainingly
- complaint
- شکایت، گله، ایراد، چغلی، شکوه، گلایه، (حقوق) دادخواهی، شکایت رسمی، عرضحال، درد، مرض، ناراحتی (جسمانی)، بیماری، آه و ناله، غرولند، نالش، دادخواهی
- complaints
- explain
- توضیح دادن، شرح دادن، بیان کردن، بازنمود کردن، ویچاردن، دیماساندن، توجیه کردن، (برای کاری) دلیل آوردن، انگیزه نمایی کردن، تفسیر کردن، تعبیر کردن، سفرنگیدن، روشن کردن، باتوضیح روشن کردن
- explainable
- floodplain
- inexplainable
- peneplain
- peneplain=peneplane
- plainchant
- plainclothesman
- plaindress
عبارت‌های مرتبط با plain
