تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
mount
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
(پیش از نام می آید) کوه، (شاعرانه) کوه، تپه، (مهجور) استحکامات مرتفع، فراز دژ
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
mount در دیکشنری
معنی‌های mount
(پیش از نام می آید) کوه، (شاعرانه) کوه، تپه، (مهجور) استحکامات مرتفع، فراز دژ، (معمولا با: up) بالا رفتن، صعود کردن، سوارشدن (به ویژه بر پشت اسب یا روی دوچرخه و غیره)، زیاد شدن، افزوده شدن، فزون شدن، اسب دادن به، اسب تهیه کردن، (حیوان نر - برای جفت گیری) سوار (حیوان ماده) شدن، (با: on) سوار کردن بر، قرار دادن (بر فراز چیزی)، جواهر را بر انگشتر (و غیره) سوار کردن، نمونه را روی شیشه قرار دادن (برای دیدن با میکرسکوپ)، اسکلت یا جسد جانور را برای نمایشگاه آماده کردن، عکس و غیره را روی مقوا سوار کردن (و قاب کردن)، تمبر پستی را در آلبوم چسباندن، نصب کردن، کارگذاشتن، تعبیه کردن، (عملیات نظامی یا اکتشاف علمی و غیره) تدارک دیدن، مهیا کردن، اقدام کردن، (ارتش) لوله ی توپ را برای هدف گیری بالا بردن، به توپ مسلح بودن، (هر چیزی که سوار آن بشوند) اسب، دوچرخه، پایه، سکو، زیربند، زیرگیر، بوم، چارچوب، پشت گیر، (تئاتر) روی صحنه آوردن، به پاسداری گماشتن، قراول گذاشتن، پاسداری کردن، کشیک دادن، سواری (بر اسب و غیره)، (در مسابقات اسبدوانی و غیره) فرصت سوار شدن بر اسب (به ویژه در مسابقه)، n :کوه، n : بالارفتن باup، سوارشدن بر، بلند شدن، بالغ شدن بر، سوار کردن، ترفیع، مقوای عکس، قاب عکس، مرکوب اسب ، دوچرخه وغیره
/maʊnt/
/ˈmaʊnt/مترادف‌های mount
متضادهای mount
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از mount
کلمات مرتبط با mount
- amount
- بالغ شدن بر، سرزدن به، رسیدن به، جمع (حساب)، مبلغ، مجموع، سرجمع، به مثابه، معادل، مقدار، میزان، اندازه، تعداد، مقدارمیزان
- catamount
- (جانور شناسی) انواع جانوران وحشی از تیره ی گربه سانان (مانند: پوما و سیاه گوش و یوز پلنگ)، گربه ی وحشی کوهپایه
- catamountain
- demount
- demountable
- dismount
- (از اسب و دوچرخه و غیره) پیاده شدن، پیاده کردن، (ماشین آلات و غیره) بازکردن، اوراق کردن (disassemble هم می گویند)، (از اسب و دوچرخه و غیره) به زور پایین کشیدن، فرود آوردن، به زیر انداختن، از اسب پیاده شدن
- dismounted
- insurmountable
- فایق نیامدنی، غیر قابل عبور، (آنچه نتوان بر آن چیره شد) چیرگی ناپذیر، برطرف نشدنی، تفوق ناپذیر، غیر قابل تفوق، فائق نیامدنی
- insurmountably
- mountain
- کوه، جبل، توده ی بزرگ (از هر چیز)، وابسته به کوه، کوهی، کوهستانی، کوه مانند، کوه پیکر، عظیم، تنومند، بصورت جمع کوهستان
- mountaineer
- کوه نوردی کردن، کوه نشین، (آدم) کوهستانی، کوهستان زی، کوه زی، کوهستانی، کوه پیما، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن
- mountaineering
- mountainous
- mountainside
- mountaintop
- mountant
- mountebank
- (در اصل) کسی که در جاهای عمومی روی صندلی یا سکو می ایستاد و داروهای قلابی خود را تبلیغ می کرد، دغل کار، وانمودگر، شارلاتان، حقه باز، ادم حقه باز، حقه بازی کردن
- mountebankery
- mounted
- (به ویژه بر اسب یا دوچرخه) سوار، سواره، آماده ی به کار بردن، پر، (ارتش) مجهز به وسایل نقلیه (ترابرگان)، مجهز به اسب یا خودرو یا تانک (و غیره)، جاسازی شده، (روی چیزی) سوار شده، پایه دار، سکودار، قاب شده، سوار شده، نصب شده
- mountee
عبارت‌های مرتبط با mount
