تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
glance
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد ▾
ترجمه‌کن!
(در مورد شمشیر یا گلوله یا هر نوع پرتابه) به طور غیر عمود یا یک وری به جسمی خوردن و کمانه کردن یا منحرف شدن (معمولا با off)، درخشیدن، برق زدن، تابان بودن، درخشش
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
glance در دیکشنری
معنی‌های glance
(در مورد شمشیر یا گلوله یا هر نوع پرتابه) به طور غیر عمود یا یک وری به جسمی خوردن و کمانه کردن یا منحرف شدن (معمولا با off)، درخشیدن، برق زدن، تابان بودن، درخشش، تابندگی، نظر اجمالی، نگاه کوتاه، بسرعت نگاه کردن، از مدنظر گذارندن، چشم انداختن، چشم بر هم زدن، به طور غیر مستقیم اشاره کردن به (معمولا با over یا at)، (معدن شناسی) هر یک از سنگ های معدنی براق و فلز مانند: سولفید نقره ی معدنی، سولفید سرب معدنی، سنگ سرب، برانداز، برانداز کردن، نگاه مختصر، مرور، نگاه مختصرکردن، نظر اجمالی کردن، اشاره کردن ورد شدن برق زدن، خراشیدن، به یک نظر دیدن
/ɡlɑːns/
/ˈɡlæns/مترادف‌های glance
| معنی | نقش | کلمات |
|---|---|---|
| مرور | اسم | review, lapse, glance, revision, passing, elapsing, once-over, revisal |
| نگاه | اسم | regard, look, glance, gander, kenning |
| برانداز | اسم | glance |
| نظر اجمالی | اسم | glance, glimpse, side glance, once-over |
| لمحه | اسم | glance, glimpse |
| اشاره یا نگاه مختصر | اسم | glance |
| اشاره کردن و رد شدن برق زدن | اسم | glance |
| نگاه مختصر | اسم | blink, glance |
| خراشیدن | فعل | erase, scratch, scrape, graze, chafe, scrub, glance, scab, rase |
| نگریستن | فعل | regard, look, glance |
| برانداز کردن | فعل | glance |
| نگاه مختصر کردن | فعل | glance |
| نظر اجمالی کردن | فعل | glance |
| به یک نظر دیدن | فعل | glance |
متضادهای glance
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثال‌هایی از glance
کلمات مرتبط با glance
عبارت‌های مرتبط با glance
