تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
file
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد
▾
ترجمه‌کن!
پرونده، پوشه، دوسیه، کلاسور، (مجازی) سابقه
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
file در دیکشنری
معنی‌های file
پرونده، پوشه، دوسیه، کلاسور، (مجازی) سابقه، پرونده دان، قفسه (یا کشو یا محل نگهداری) پرونده ها، بایگانی، پرونجا، بایگانی کردن، پرونده کردن (اوراق و مدارک و غیره)، تنظیم کردن (معمولا برحسب تاریخ و موضوع)، (روزنامه و رادیو و بنگاه های خبرگزاری و غیره) خبر فرستادن، گزارش (خبری) دادن، (در خواست یا شکایت و غیره) به ثبت رساندن، دادخواست دادن، (رسما و معمولا با دریافت رسید) تسلیم کردن ، صف، ردیف، رج، به صف شدن، با صف حرکت کردن، (امریکا) نام خود را در فهرست نامزدهای انتخاباتی ثبت کردن، (رسما) اعلام نامزدی انتخاباتی کردن، (شطرنج) ستون، (کامپیوتر) فایل، سوهان، آهن سای، محرق، مصقل، سوهان زدن، با سوهان صاف کردن یا بریدن، ساییدن، رندیدن، (انگلیس - خودمانی) آدم بد جنس و زرنگ، (قدیمی) آلوده کردن، نجس کردن، ملوث کردن، ساییدن مج، پرداخت کردن، دسته کاغذهای مرتب، صورت، فهرست، قطار، درپرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، ضبط کردن، در صف راه رفتن، رژه رفتن
/faɪl/
/ˈfaɪl/مترادف‌های file
متضادهای file
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از file
کلمات مرتبط با file
- defile
- نجس کردن، بی طهارت کردن، ناپاک کردن، کثیف کردن، آلوده کردن، آلودن، فاسد کردن، گمراه کردن، از راه به در بردن، (ارتش) تنگراه، گردنه (جای باریکی که قشون باید از آن رد شود)، دربند، گدوک، گریوه، (به صف یک نفره) رژه رفتن، دفیله رفتن، رژه (در صف های یک نفره)، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، رژه رفتن، گذرگاه
- defiled
- defilement
- filecutter
- filefish
- filemot
- filer
- files
- filespec
- filet
- infile
- interfile
- misfile
- profile
- نیمرخ، نیم نما، نما، شرح حال (مختصر و زنده)، تاریخچه، (معماری) مقطع، برش عمودی، نیمرخ کشیدن، نما کشیدن، برش عمودی رسم کردن، نقشه برش نما، عکس نیمر، برجسته، نمودار یا منحنی مخصوصنمایش چیزی
- refile
عبارت‌های مرتبط با file
