تبلیغات
خودت هر مقاله‌ای رو ترجمه کن!
مهم نیست زبانت چقدر خوبه، هر مقاله‌ی تخصصی رو میتونی با #ترجمیار ترجمه کنی. آزمایشش تا ۲۰۰۰ کلمه رایگانه!
https://www.tarjomyar.ir
زبان مبدأ ▾
change
۰/۵۰۰۰
زبان مقصد ▾
ترجمه‌کن!
شهر چانگ چون (در شمال خاوری کشور چین)، دگرگون شدن یا کردن، تغییر دادن یا کردن، عوض شدن یا کردن، تبدیل شدن یا کردن
ترجمه شده با موتور محاوره در ۰.۰۴۲۴ ثانیه
دیکشنری با کمک 
change در دیکشنری
معنی‌های change
شهر چانگ چون (در شمال خاوری کشور چین)، دگرگون شدن یا کردن، تغییر دادن یا کردن، عوض شدن یا کردن، تبدیل شدن یا کردن، برگردیدن، ترادیسیدن، گهولیدن، مبادله کردن، تاخت زدن، (پول و ارز) تبدیل کردن (مثلا دلار به ریال)، خرد کردن، صرافی کردن، اتوبوس (یا ترن و هواپیما و غیره) عوض کردن، دگرگونی، دگردیسی، دگرسانی، تعویض، تنوع، تفاوت، جوراجوری، معاوضه، پول خرد، صرف، (در مورد ماه) تغییر شکل دادن، مرکز داد و ستد بازرگانان و کسبه، بورس (exchange و change هم می گویند)، دگرگون کردن یاشدن، عو کردن، معاوضه کردن، خردکردن پول، تغییر کردن، عو شدن
/t͡ʃeɪndʒ/
/ˈt͡ʃeɪndʒ/مترادف‌های change
متضادهای change
| معنی | نقش | کلمات |
|---|
مثالهایی از change
کلمات مرتبط با change
- archangel
- changeable
- (در اتومبیل) توی دنده ی سبک تر گذاشتن، دگرگونی پذیر، متغیر، عوض شدنی، مبادله پذیر، معاوضه پذیر، متلون، دمدمی ، تعوی پذیر
- changeableness
- changeably
- changeful
- تغییر مکان، تغییر جهت، معکوس سازی، غیر ثابت، پر تغییر، دگرگون پذیر، متغیر، جوربجورشونده، دگرگون شونده، بی قرار
- changefully
- changeless
- changelessness
- changeling
- ثابت، بی تغییر، دگرگون ناپذیر، (در افسانه های جن و پری) بچه ای که پریان به جای بچه ای که دزدیده اند می گذارند، بچه ی عوضی، (قدیمی) آدم متلون، آدم دمدمی، خائن، بچه ای که پریان بجای بچه ای که دزدیده اند میگذارند
- changeover
- (در افسانه های جن و پری) بچه ای که پریان به جای بچه ای که دزدیده اند می گذارند، بچه ی عوضی، (قدیمی) آدم متلون، آدم دمدمی، خائن، دگرگونی کامل (به ویژه در مورد کالای تولید شده یا روش تولید و یا ابزار تولید)
- changer
- دگرگونی کامل (به ویژه در مورد کالای تولید شده یا روش تولید و یا ابزار تولید)، دگرگون ساز، تغییر دهنده، عو کننده، صراف
- counterchange
- exchange
- مبادله کردن، تبادل کردن، بده و بگیر کردن، دادن و ستاندن، ردوبدل کردن، چفته کردن، پایا پای کردن، تاخت زدن، معاوضه کردن، عوض کردن، جابه جا کردن، در مقابل دادن، (اقتصاد و بانکداری) تسعیر کردن، نرخ گذاری کردن، هم ارز کردن، صرافی کردن، گیر و ده، دادوستد، تعویض پابه پایی، دگش، آلش، گهولش، تبدیل، محل مبادله، پایاپایگاه، چفته گاه، بورس ، بازار، (بازرگانی و بانکداری) تسعیر، هم ارز سازی، بهاگذاری، وابسته به بورس سهام، پایاپای گاهی، مورد مبادله، جنس پایاپای، کالای چفته، چیز مورد گیروداد، مرکز تلفن، تلفنخانه، رجوع شود به: bill of exchange، تبادلی، پایاپایی، گیرودادی، دادوستدی، ردوبدل ارز، اسعار، جای معاملات ارزی و سهامی، صرافخانه، عو کردن، تسعیر یافتن
- exchangeability
- exchangeable
- exchangee
- exchanger
- interchange
- مبادله، داد و گرفت، پایاپایی ، معاوضه کردن، عوض و بدل کردن، (جای دو چیز را با هم عوض کردن) گهولیدن، متناوب کردن، یکی در میان کردن، گاهوار کردن، پستا کردن، مبادله کردن، داد و گرفت کردن، پا یا پای کردن، تناوب، پستایی، گاهواری، گهولش، باهم عو کردن، تبادل کردن، تغییردادن، متناوب ساختن
- interchangeability
- interchangeable
عبارت‌های مرتبط با change
- change a baby
- دگرگون شدن یا کردن
- تغییر دادن یا کردن
- عوض شدن یا کردن
- تبدیل شدن یا کردن
- برگردیدن
- ترادیسیدن
- گهولیدن
- مبادله کردن
- تاخت زدن
- (پول و ارز) تبدیل کردن (مثلا دلار به ریال)
- خرد کردن
- صرافی کردن
- اتوبوس (یا ترن و هواپیما و غیره) عوض کردن
- دگرگونی
- دگردیسی
- دگرسانی
- تعویض
- تنوع
- تفاوت
- جوراجوری
- معاوضه
- پول خرد
- صرف
- (در مورد ماه) تغییر شکل دادن
- مرکز داد و ستد بازرگانان و کسبه
- بورس (exchange و change هم می گویند)
- کهنه ی بچه را عوض کردن
- change a bed
- change buses
- change color
- change court
- change down
- change gear
- change hands
- change horse in midstream
- change in pennies
- change of clothes
- change of heart
- chop and change
- correct change
- make a change
- minor change
- quick change
